نقد و بررسی بازی Justcause 4
Just Cause 4 بهعنوان ادامهدهنده سه نسخه قبلی این مجموعه، تجربهای است که هم نقاط قوت دوستداشتنی دارد و هم مشکلات آزاردهنده. با بررسی بازی همراه جاست بازی باشید.
Just Cause 4، جدیدترین ساخته استودیو آوالانچ، اثری است که هم خیلی ساده میتوان عاشق آن شد و تا پایان تجربهاش کرد و هم اینکه خیلی زود از بازی کردنش به حس انزجار رسید و قیدش را زد! اینکه در کدام دسته قرار بگیرید، بستگی به سلیقه شخصی شما و انتظاراتتان از یک بازی ویدیویی یا به بیان بهتر، یک نسخه از جاست کاز دارد؛ چرا که Just Cause 4 هم نقاط قوتی دارد که بازی کردنش را لذتبخش میکنند و هم از مشکلاتی رنج میبرد که خیلی راحت میتوانند به تجربهاش ضربه بزنند. اما اگر دوست دارید بدانید که در نهایت ترکیب این نقاط ضعف و قوت با یکدیگر به چه معجونی تبدیل شده است، در ادامه بررسی بازی سعی خواهیم کرد تا بیشتر از آن صحت کنیم.
در سال ۲۰۰۳ بود که استودیو «Rock-Solid» شکل گرفت تا توسعه عنوانی ترسناک با نام «Tremors» را شروع کند. اما متاسفانه مراحل توسعه بازی به خوبی پیش نرفت و استودیو راک سالید با مشکلات فراوان مالی روبرو گشت و سرانجام بسته شد. تنها چند تن از اعضا استودیو تصمیم گرفتند تا دوباره یک استودیو جدید را این بار با نام «اولانچ» تاسیس کنند. آنها به دنبال تاسیس استودیو جدید خود دست به ساخت یک موتور گرافیکی با نام «Apex» هم زدند و پروژهای در آن زمان خلق شد با نام «Rico Terror in the Tropics». البته این پایان ماجرا نبود و بعد از آن اسم بازی به «Just Cause» تغییر یافت و «Eidos» هم وظیفه انتشار بازی را برعهده گرفت. جالب است بدانید که جاست کاز نام عملیاتی است که در طول آن ارتش آمریکا موفق شد تا رهبر دیکتاتور پاناما را در سال ۱۹۸۹ میلادی سرنگون کند. با این تفاسیر قهرمان اصلی داستان، «ریکو رودریگز» یکی از ماموران «CIA» در طی سری جاستکاز همانند عملیات آن وظیفه سرنگونی دیکتاتور های سرزمینهای مختلف را بر عهده دارد. هر چند شماره اول جاست کاز بیشتر یک عنوان تبلیغاتی برای نمایش موتور گرافیکی استودیو بود، اما بازی به قدری موفق عمل کرد تا زمینه را برای ساخت شمارههای بعدی سری فراهم سازد. حال ۱۲ سال از عرضه اولین شماره جاست کاز گذشته و چهارمین شماره آن برگ دیگری از داستان عجیب و غریب زندگی ریکو را بازگو میکند.
مجموعه Just Cause در حال حاضر به ایستگاه چهارم رسیده است و در سه نسخه قبلی، با اثری روبهرو شدهایم که هدف آن ارائه اکشنهای اغراقآمیز بهلطف قابلیتهای ویژه شخصیت اصلیاش و همچنین قرار دادن مخاطب در بطن دنیایی مملو از هرج و مرج و آشوب است. این فرمول از قضا تا به امروز هم جواب داده و با اینکه بازیهای سری جاست کاز هرگز جزو شاهکارهای آثار جهانباز نبوده و نیستند، اما کارشان را بهعنوان یک بازی «سرگرمکننده» و «مفرح» انجام میدهند و به همین دلیل هم مورد استقبال قرار میگیرند. خب Just Cause 4 هم دقیقا ادامهدهنده همین فرمول همیشگی مجموعه است و سعی کرده تا با برخی ویژگیهای جدید و از آن مشخصتر حفظ ترکیب تیم برنده، دوباره حداقل برای طرفداران همیشگیاش اثری دوستداشتنی باشد.
Just Cause 4 دوباره بازیکنان را در نقش شخصیت ریکو رودیگز قرار میدهد؛ شخصیتی که او را با قلاب دوستداشتنیاش و مهارت بالایش در انجام کارها میشناسیم. ریکو پس از مبارزاتی که با گروه بلک هند در نسخههای پیشین داشته، این بار راهش به شهر سولیس رسیده که بهنوعی مقر اصلی گروه بلک هند بهشمار میرود و البته مدتی است که از شرایط آب و هوایی غیرعادی و عجیبی رنج میبرد. داستان هرگز جزو نقاط قوت بازیهای جاست کاز نبوده و تقریبا در همه نسخههایش، به تقابل دو جناح خیر و شر خلاصه شده است. خب Just Cause 4 هم از این قاعده مستثنی نیست و دوباره در نقش ریکو، با گروهی از مردم سولیس آشنا میشویم که قصد ایستادگی در برابر گروه بلک هند و بازپس گرفتن شهر از آنها را دارند. بازی در همان دقایق اولیه شخصیتهای مثبت و منفیاش را خیلی سریع معرفی میکند و در ادامه هم البته خیلی تلاشی برای شخصیتپردازی بیشتر و بهتر این کاراکترها ندارد و در نتیجه با اشخاصی در بازی روبهرو هستیم که شدیدا تکبعدی و یک لایه هستند و همین هم باعث میشود تا دنبال کردن سرنوشت آنها، کمک کردن بهشان یا حتی از بین بردنشان جذابیت چندانی نداشته باشد.
دیوانهتر از همیشه شاید بهترین توصیفی باشد که بتوان برای شماره چهارم جاست کاز به کار برد. در حالی که شروع بازی، دقیقا حس و حال شماره سوم را به من منتقل کرد و گویا در حال تجربه بسته الحاقی جدیدی برای شماره سوم بودم، اما با پیشروی در بازی حداقل مشخص شد که سازندگان بازی با استفاده از همان هسته گیمپلی شماره سوم سعی کردهاند تا مشکلات بازی را بر طرف کنند و با اضافه کردن نکات جدیدی به این شماره، به بهترین فرمول برای ساخت گیمپلی دست یافتهاند. قلاب ریکو را شاید بتوان به عنوان ویژگی منحصر به فرد جاست کاز نام برد. قلاب جادویی که همانند تارهای مرد عنکبوتی به هر کجا وصل میشود و به لطف «Wingsuit» و چتر ریکو، ترکیبی خارق العاده را برای بازی به وجود آورده است. در این شماره سازندگان بازی توجه به سزایی به تجهیزات ریکو کردهاند و اینبار همانند سالید اسنیک در شماره پنجم «MGS» ریکو این قابلیت را خواهد داشت تا به وسیله قلاب خود بادکنکهایی را به انسانها و یا وسایل نقلیه وصل کرده و آنها راه به آسمان بفرستد. علاوه بر این تجهیزات دیگری هم به قلاب ریکو اضافه شده تا جنبه سرگرمی و بخوانید «خالیبندی» بازی را دو چندان کند. مثلا در حالی که یک عدد جت را به یک موتور سیکلت به وسیله قلاب وصل کرده بودم، به پرواز در آمدم، روی هوا از هوایپما بیرون پریده و بعد از آن به سمت موتور قلاب پرت کردم و سوار آن شدم، در آخر هم از ارتفاعات چند صد هزار متری صحیح و سالم با موتور به زمین نشستم و به مسیرم ادامه دادم، در ادامه هم به وسیله یکی از دوستان ریکو یک عدد تانک سفارش دادم و ادامه مسیر را با تانک رانندگی کردم. چنین مواردی گوشه کوچکی از دنیا دیوانهوار و کار های عجیبی است که میتوان در جاست کاز ۴ انجام داد
هدف Just Cause فراهم کردن محیطی برای ایجاد هرج و مرج است و بازی هم برای تحقق این هدف، وسایل و تجهیزات مختلفی را در اختیارتان میگذارد. همانند بازی قبلی، در اینجا هم با مجموعهای از وسایل نقلیه و اسلحههای مختلف سروکار دارید و میتوانید در لحظه به هر کدام از آنها دسترسی داشته باشید. مثل همیشه، منفجر کردن مخزنهای بزرگ و کشتن دشمنان لذت خاصی دارد. البته باید به این نکته هم اشاره کرد که گانپلی و در کل بخش اکشن بازی تغییرات زیادی نداشته است؛ با این حال شخصا از این قسمت راضی بودم و لذت بردم. یکی از معدود مواردی که تغییر کرده است، قلاب ریکو است. در این قسمت چندین مدل مختلف اضافه شده است که از جمله آنها میتوان به بادکنکها اشاره کرد؛ با استفاده از بادکنکها میتوانید وسایل نقلیه سنگین یا هر چیز دیگری را از زمین بلند کنید. برای درک بهتر این مکانیک، بازی MGS V: Phantom Pain را به یاد آورید. جدا از این، امکاناتی دیگری هم برای شخصیسازی قلابتان درون بازی قرار داده شده است که هر کدام کاربرد متفاوتی دارند.
از آنجایی که بازی از نسخه جدید موتور Apex استفاده میکند، به شخصه منتظر بودم تا ببینم آیا استودیو آوالانچ بالاخره توانسته تکانی به گرافیک بازی بدهد یا نه. پس از چند ساعت اول متوجه شدم که موتور Apex یا کلا موتور بالانسی نیست یا خود سازندگان در بعضی بخشها کمکاری کردهاند. Just Cause 3 از لحاظ فنی اصلا وضعیت خوبی نداشت و همواره از مشکلات فریم رنج میبرد. ولی در عین حال، محیطهای بازی زیبا بودند و رنگبندی خوبی داشتند. در قسمت چهارم خوشبختانه مشکلات فنی حل شدهاند؛ در طول مدت بازی، حتی یکبار هم افت فریم نداشتم و تعداد باگها هم کمتر از آن چیزی بود که انتظارش را میکشیدم. فیزیک بازی هم نسبت به قبل بهتر شده است.
با اینکه رفع شدن این دسته از مشکلات خبر خوبی برای طرفداران بازی است، ولی از آن طرف گرافیک کلی بازی – به خصوص کیفیت بافتها – تا حد بسیار زیادی پایین آمده است؛ تنها کافی است به کیفیت آب یا گیاهان محیط نگاه کنید تا تفاوت را تشخیص دهید. علاوه بر این، در بازی اساسا چیزی به اسم نورپردازی وجود ندارد. ضعف گرافیکی بازی زمانی به چشم میآید که کاتسینها را تماشا میکنید. کیفیت کاتسینهای سینمایی در بعضی مواقع حتی از بازیهای نسل قبل هم پایینتر میآید! به عنوان سازنده، شما این اثر را جلو بازیکنانی قرار میدهید که مدتی قبل عناوینی مثل Red Dead Redemption 2 و God of War را تجربه کردهاند. حال چهطور انتظار دارید که مخاطب از کیفیت بازیتان راضی باشد و بتواند آن را تحمل کند؟
تنها موردی که بیشتر از هر چیز دیگری توجه من را به خود جلب کرد، افکتها بودند. افکتهای آتش و دود به بهترین شکل ممکن ساخته شدهاند و ترکیب آنها با یک صداگذاری خوب سبب شده تا بخواهید هرج و مرج و آشوب بیشتری ایجاد کنید.
همچنین تغییرات آب و هوایی این قسمت مثل طوفانها، گردبادها و بارانهای شدید به خوبی پیادهسازی شدهاند. با اینکه پیش از انتشار بازی مانور زیادی رو این بخش (آب و هوا طوفانی) داده شد، ولی سازندگان استفاده چندانی از آن نمیبرند و تنها در بعضی مراحل داستانی شاهد این تغییرات هستیم.
شماره چهارم جاست کاز میزبان تعداد زیادی وسایل نقلیه است، اما نکته آزار دهنده اینجاست که به لطف قدرت های ریکو تقریبا وسایل نقلیه خیلی زیاد در طول بازی مورد استفاده قرار نمیگیرند و بیشتر تایم خود را مشغول به پرواز با چتر و قلاب ریکو بودم. مورد بعدی در خصوص سرزمین بازی است که باز هم مثل شمارههای قبلی از هوش مصنوعی ضعیف و در نتیجه حس یک سرزمین رباتیک را به بازیکن منتقل میکند. هر چند به لطف شرایط اقلیمی و پوشش گیاهی متفاوت مناطق مختلق همچنان گشت و گذار در محیط بازی لذت بخش است.
در حالی که شماره سوم تمرکز زیادی برای تخریب شهر برای پیشروی در بازی داشت، این بار تخریب محیط بازی آزار دهنده نمیشود و در کنار تخریب، مراحل متعدد دیگری هم برای پیشروی در بازی در اختیار بازیکن قرار میگیرند. نقشه بازی پر است از ماموریتها و چلنج های مختلف برای هر کدام از بخشهای نقشه. ماموریتهایی مثل مسابقه دادن با ماشین، هواپیما، چتر سواری و دهها نوع مختلف این مسابقات تشکیل دهنده دنیای «جهانباز» جاست کاز ۴ هستند. البته ماموریتهای اصلی همانند فرعیها به سرعت تکراری میشوند و همان طور که در بالا اشاره شد، درجه سختی کم بازی و داستان ضعیف آن به شدت از ارزش انجام آنها کاسته است. در آخر هم به سیستم آزادی سرزمین بازی اشاره کنم که خیلی جالب از آب در نیامده و بیشتر جنبه ظاهری دارد. با پیشروی در بازی و انجام مراحل مختلف شما تعدادی امتیاز به دست خواهید آورد که به وسیله آن میتوانید سرزمینهای بازی را تصرف کنید. البته بعد از تصرف دشمن شما هیچ تلاشی برای باز پس گیری آنها نمیکند و به در کل این بخش بود و نبودش چندان تاثیر خاصی در روند بازی ندارد
حرف و حدیثهای مختلفی در خصوص بخش بصری شماره چهارم جاست کاز به گوش میرسد. از یک نظر خیلی از طرفداران بازی متعقد هستند که این عنوان یک پسرفت نسبت به شماره سوم محسوب میشود و عدهای دیگر هم شماره چهارم را به عنوان یک پیشرفت در زمینه بصری میدانند. این موارد باعث شد تا من توجه بیشتری به بخش بصری بازی داشته باشم و نتیجه نهایی را در قالب بخش پیش رو ارایه دهم. شماره چهارم جاست کاز سعی کرده تا با محدود کردن و قربانی کردن یک سری از جزییات در بخش تکنیکی، مشکلات شماره سوم را از بین ببرد و بازی در این امر هم بسیار موفق عمل کرده است. هنوز به یاد دارم که شماره سوم از مشکلات شدید افت فریم رنج میبرد و علاوه بر آن پر بود از لودینگهای مخنلف، خوشبختانه در شماره چهارم مشکل افت فریم به کل حل گشته و خبری هم از لودینگهای طولانی نیست. البته سازندگان برای رسیدن به این مورد همان طور که اشاره کردم یک سری از جزییات مثل موج و حرکت آب یا حرکت گیاهان بازی بر اثر برخورد ریکو با آنها را از بازی حذف کردهاند که در نهایت نکات مثبت این تصمیمات از نکات منفی آن بیشتر است. مورد بعدی به سیستم رنگبندی بازی بر میگردد. سه شماره قبلی جاست کاز از رنگهای سرخ و گرم استفاده کرده بودند، اما در این شماره این رنگها با رنگهای سرد جایگزین گشتهاند و به همین دلیل باعث ایجاد فضایی واقعگرایانه و تاریکتر شدهاست که در کل تغییر مناسبی بعد از سه شماره محسوب میشود. بقیه موارد جاست کاز را هم میتوان نسخه پیشرفته شماره سوم نام برد. مدل ریکو دچار تغییرات ریزی گشتهاست، NPC ها و دشمنان از مدلهای با جزییات تری نسبت به شماره قبلی بهره میبرند. «Draw Distance» و طبیعت بکر سرزمین Solis قطعا از نکات بارز زیباییهای بصری این عنوان به حساب میآید. در نهایت هم به بلایای طبیعی و قدرت فیزیک بازی باید اشاره کنم که به خوبی قدرت فوقالعاده موتور Apex را نشان و هر چی بیشتر ما را به شماره دوم «Rage» امیدوار میکند. این نکته را هم اضافه کنم که بازی بر روی کنسول «Xbox One X» که نقد بازی را بر روی آن انجام دادم با رزولوشن ۴K اجرا میشود.
صداپیشگان عنوان جاست کاز همیشه چه به صورت عمد یا غیر عمد همانند بازیگران فیلمهای درجه دو و سه هالییودی عمل کردهاند و این شماره هم متمایز از این مورد نیست. از صداپیشه ریکو گرفته تا دشمنان بازی با ته لهجه اسپانیایی حس و حالی هستند که شاید ترکیب مناسبی برای گیمپلی متفاوت بازی باشد. در بخش موسیقی اما خوشبختانه دیگر خبری از آن آهنگهای مکزیکی و برزیلی نیست و این بار آن تم اسپانیایی قطعات بازی به کل حذف شده و آنها با قطعاتی تاریکتر و با ضرب آهنگی تندتر جایگزین گشتهاند که باز هم با فضا و رنگبندی محیط همخوانی داشته و جز نکات مثبت شماره چهارم حساب میشود.
پیشنهاد Just Cause 4 چه برای طرفداران قدیمی مجموعه و چه برای بازیکنان معمولی کار مشکلی است. اگر طرفدار این فرنچایز هستید، احتمالا با تجربه بازی ناامید خواهید شد چرا که بازی نسبت به شماره سوم تغییرات زیادی نداشته است. اگر هم با این سری تا به حال آشنایی نداشتهاید، احتمال در دام مقایسه آن با بازیهای روز میافتید و نمیتوانید از آن لذت ببرید؛ البته که بازی مشکلات پایهای در بخش گیمپلی دارد و نمیتوان با بهروزرسانی آنها را رفع نمود. از نظر من، Just Cause 4 ورژن نهایی قسمت سوم است و سازندگان سعی داشتهاند تا صرفا با حل ایرادهای بازی قبلی، عنوان جدیدی از این فرنچایز را روانه بازار کنند. در این بین، ماموریتهای تکراری، مکانیکهای تاریخگذشته و گرافیک فرسوده از بزرگترین مشکلات بازی هستند.
ثبت ديدگاه