نقد و بررسی بازی god of war 4
God of War همان شاهکاری است که انتظارش را داشتیم. نگرانیهایتان از تغییرات عظیم را دور بریزید چون بازی فراتر از آن چیزی است که فکرش را میکردیم. با بررسی بازی God of War با جاست بازی همراه باشید.
«راه خانه را پیدا کن، اکنون دیگر آزادی»
این جملاتی است که «کریتوس» در ابتدای شروع این عنوان برسر پیکر بیجان همسرش ادا کرده و با یک شروع طوفانی و خاطرهانگیز شما را در دل اساطیر اسکاندیناوی رها میکند. در همان بدو ورود، شما متوجه شخصیت متفاوتی از کریتوس خواهید شد. او دیگر آن فرد بیاعصاب و خشنی که بدون هیچ فکر و بیرحمانه اقدام به کشت و کشتار میکرد نیست. اکنون به پدری دلسوز و در عین حال جدی تبدل گشته و هدفی جز آماده کردن فرزندش برای آینده ندارد؛ اما این هدف نه تنها بزرگ کردن او، بلکه جلوگیری از تبدیل شدن او به کریتوس دومی است، که شاید چالش اصلی کریتوس تا پایان این شماره از بازی به حساب میآید.
داستان از جایی کار خود را آغاز میکند که بنا به وصیت همسر، «کریتوس» و فرزندش «آتریوس» راهی سفری برای پخش کردن خاکسترهای او بر بلندترین نقطه دنیا خواهند شد که ظاهرا کوهی بلند در سرزمین میدگارد است. طبیعتا همه چیز آنگونه که باید پیش نخواهد رفت و مشکلات از همان ابتدا و با حضور یک «ناشناس» در پشت در خانه کریتوس آغاز میشوند. اینکه او کیست و با چه هدفی به حریم خصوصی کریتوس تجاوز کرده سوالاتی است که پاسخ آنها را در ادامه این سفر پرخطر خواهید آموخت. داستان شاید ساده کار خود را شروع میکند اما مطمئن باشید اینگونه ادامه نخواهد داشت. با شروع سفر کمکم جزییات بیشتری را از گوشه و کنار این دنیایی که برای بسیاری از مخاطبان کاملا نو و بدیع است (اگر هیچ مطالعهای در مورد اساطیر نورث ندارید) بدست خواهید آورد. کریتوس سواد خواندن زبان محلی اسکاندیناویها را ندارد و این کار بر عهده آتریوس خواهد بود که همانند داستانی برای ما آنها را بازگو کند. نحوه روایت داستان به واسطه شاهکار فیلمبرداریای که شاهدش خواهید بود، باعث بوجود آمدن ترکیبی از بهترین روایتهای کل شده است. رابطه پدری که گذشتهای تلخ بر دوشش سنگینی میکند و سعی در پنهان کردن آن از پسرش را دارد، و در عین حال از اشتباهات خود درس گرفته و هدفی جز تربیت فرزند برخلاف هیولایی که خودش به آن تبدیل شده بود ندارد، ما را با یک شخصیت پردازی بسیار قدرتمند و بینقص روبهرو کرده است. جملات و دیالوگها و احساساتی که در بین این دو رد و بدل میشوند بدون شک این عنوان را به یک شاهکار از نظر عناوینی که در آن دارای یک همراه هستید تبدیل کرده است. همانگونه که بالاتر اشاره شد، این اشارات را باید در کنار شاهکار فیلمبرداری قرار داد تا با یک عنوان سینماتیک حیرتانگیز طرف باشیم. کل بازی از ابتدا تا پایان فقط و فقط با یک دوربین دنبال میشود (مگر در صحنههایی که کریتوس بمیرد و از چکپوینت قبلی بازی شروع شود) و هیچ کاتی نمیخورد. شاید در ابتدا این کار برایتان عجیب و غیرممکن به نظر برسد اما باید گفت تیم سانتامونیکا موفق به این کار شدهاند تا یک اثر هنری و سینماتیک ویژهای را در اختیارتان قرار دهند! دوربین در هیچ یک از صحنهها اعم از کاتسینها و یا در حین مبارزه و صحنههای اکشن کات نمیخورد و در عین حال شما به هیچ وجه متوجه این موضوع نخواهید شد! باید برای دستیابی به همچین موفقیتی به تیم فیلمبرداری بازی تبریک ویژهای گفت!
نسخه جدید God of War تقریبا تمامی المانهای گذشتهاش را که روی یک کمربند به دور کمرش بسته شده بود باز کرد و انگار یک نفس راحت کشید. همه چیز روی این کمربند سوار بود، دوربین ثابت، داستان انتقام و خشونت، دنیای تکراری یونان و سبک مبارزاتی که از شدت تکرار دیگه نای زدن دکمهها را نداشتیم. اما حال سانتا مونیکا با تمام شجاعت، تک تک المانهای گذشته را دور ریخت و چیزی تحویل داد که حالا میتواند برای سالهای سال باز هم موفقیتهای بیشماری را برای مجموعه God of War رقم بزند.
شگفتانگیزترین تغییری که گاهی شما را حتی بهت زده میکند، تغییرات اساسی خدای جنگ ما، یعنی خود کریتوس است. تا قبل از انجام بازی، کاملا تصور یک کریتوس آرام که دیگر به دنبال خشم و خشونت و انتقام نیست، سخت و غیر ممکن بود. کریتوسی که در نسخه جدید با آن رو به رو میشویم، به دنبال خدایان نیست، نه مشکلی با آنها دارد و نه کاری به کارشان. او به دنیای نورس قدم گذاشته تا همانند یک فرد عادی در کنار همسر اسرارآمیزش زندگی کند و پسرش را بزرگ کند. حال طی اتفاقاتی نامعلوم، همسر کریتوس دیگر زنده نیست. حالا کریتوس مانده و پسری به نام آترئوس که باید او را برای دنیای خوش آب و رنگ اما بیرحم نورس تربیت کند. داستان بازی در ابتدا ساده به نظر میرسد. کریتوس باید به همراه پسرش آخرین خواسته همسر و مادری مرده را به سرانجام برسانند؛ بردن خاکسترش به بالاترین قله دنیای نورس. چرا یک مادر باید چنین خواسته سختی داشته باشد؟ خب این سوال، جواب شگفتانگیزی دارد که در پایان بازی به آن خواهید رسید و مو به تنتان سیخ خواهد کرد. اما کافی است این را بدانید که داستان بازی God of War با تمامی پیچشهای خود، با تک تک جزییات ریز داستانی که در گوشه و کنار دنیای نورس به گوشتان میخورد یا به چشم میبینید، همه و همه شگفتانگیز هستند. داستان نسخه جدید God of War، به دور از هر گونه انتقام و خشونتی که با نام این مجموعه عجین شده بودند، بینظیر و در نوع خود بهترین است.
بخش اعظم بازی در میدگارد جریان دارد و طی اتفاقات داستانی، طی ماجراهایی که کریتوس و آترئوس باید به بلندترین قله دنیای نورس برسند، به قلمروهای دیگر این بازی سفر خواهید کرد. طراحی مراحل بازی هوشمندانه و جذاب است. گفتنی است این اثر یک بازی جهانباز نیست، اما بزرگی آن اصلا اجازه نمیدهد که حس کنید با یک بازی نسبتا خطی طرف هستید. وجود مناطق گسترده، آزادی عمل بسیار زیاد و اینکه مراحل بازی به گونهای طراحی شدهاند تا قادر باشید بین آنها سفر کنید، یکی از مهمترین تغییرات بازی به شمار میروند. در طول مراحل بازی اتفاقات زیادی رقم میخورند و موانع زیادی سر راهتان خواهد بود. از جمله این موانع میتوان به پازلهای بازی اشاره کرد. پازلها در این بازی نقش اساسی دارند و تنها به عنوان مینیگیمهای ساده در نظر گرفته نشدهاند. پازلهای بازی که تمامی آنها با رونها و روایات نورسی ادغام شدهاند، هم در خدمت داستان هستند و مراحل از طریق آنها پیش خواهد رفت و هم در خدمت رسیدن به آیتمهای مختلف در گوشه و کنار بازی. اگر بگوییم طراحی این پازلها خوب نیست در حق بازی ظلم کردهایم. شاید گاهی این پازلها شکل سادهای داشته باشند، اما نمیتوان آنها را پازلهای معمولی قلمداد کرد. برخی از این پازلها، تنها به یافتن برخی از رونهای نورسی در گوشه و کنار بازی ختم میشوند. با یافتن آنها میتوان مثلا به صندوقهایی رسید که حاوی آیتمهای فوقالعاده ارزشمندی هستند. برخی از پازلها هم با ترتیب کردن یک سری عناصر نورسی پیش میروند که به کمک آترئوس انجام میشوند و حتی برخیهای دیگر، موانعی هستند که درست انجام ندادن آنها میتواند شما را به کشتن دهد. در این بازی، با هیچ پازلی رو به رو نخواهید شد که بیدلیل سر راهتان قرار گرفته باشد.
اما دنیای بازی فراتر از این حرفها است و پازلها تنها گوشهای از این دنیا را فرا گرفتهاند. یکی از مواردی که به دنیای بازی جذابیت جالبی داده، دقت به جزییات بسیار خوب بازی است. گوشه گوشه بازی، با جزییات دقیقی کار شدهاند که حتی بسیاری از آنها هم با معنی و با هدفی خاص سرجایشان قرار گرفتهاند. محیطها، هر کدام دارای عناصری هستند که داستان جذابی پشت آنها نهفته است. از یک معدن ترک شده بگیرید تا عمارتی بزرگ که گوشه گوشه آن داستانی عمیق را بازگو میکند. اما تمام جزییات دنیای بازی فقط مربوط به محیطهای آن نمیشود. یکی دیگر از جزییات شگفتانگیز بازی، شخصیتهایی هستند که با آنها رو به رو میشوید. از شخصیتهای منفی بگیرید تا شخصیتهای مثبت. هر کدام به لطف بازیگران عالی خود و به لطف صداپیشگی آشناپذیرشان، به شدت باورپذیر هستند. خود کریتوس و صدای گوشخراشِ دلنشینش، و حتی ظاهر جدید او با ریش، شدیدا و چندین برابر گذشته تو دل بروتر شده است! کریتوس دیگر بیهوده عصبانی نمیشود، سر هر چیزی خون جلوی چشمانش را نمیگیرد و هرچی دم دستش میآید نابود نمیکند. تلاشهای او برای کنترل خشمش و برخوردهای مناسب و البته جدی و محکم با آترئوس، و از همه جالبتر، نمایش ذرههایی از انسانیت درون وجود کریتوس، حالا او را به شخصیتی جدید تبدیل کرده است. این موارد نه تنها باعث نشدند تا کریتوسی که دوستش داشتیم به کل ناپدید شود، بلکه حالا و در هر صحنه و هر اتفاق بازی، بیشتر و بیشتر شیفته او خواهید شد.
از طرفی دیگر، خیلی از شما نگران وجود آترئوس بودید، پس بگذارید یک چیز در مورد او بگویم: بدون حضور آترئوس، داستان بازی انقدر شگفتانگیز ظاهر نمیشد! آترئوس شخصی به شدت مهم است. چه در روند بازی، چه در داستان بازی و چه در بخشهایی از بازی که قصد دارند شما را بهتزده کنند، آترئوس مهمترین ستون آنها است. شما در ابتدا با پسری خام و ضعیف رو به رو میشوید که به درستی نمیتواند حتی یک تیر شلیک کند، اما سختگیریهای کریتوس و پیشروی در طول بازی، او را تبدیل به پسر شجاعی میکند که در مهمترین وقایع بازی، کریتوس روی آن به شدت حساب بازی میکند. هرگز و به هیچ وجه نگران آترئوس نباشید، او یکی از مهمترین عناصر بازی است که حتی کم کم عدم حضور او را نمیتوانید تصور کنید. علاوه بر مهم بودن شخصیت او و اینکه هویت واقعیاش چیست، یکی از راویهای داستان هم به شمار میرود. معنی کردن متنها در پیشبرد داستان، حل کردن پازلها و حتی کمک به کریتوس برای عبور از برخی موانع، پویایی خاصی به او داده که هیچوقت تحت هیچ شرایطی با خود نمیگویید این پسر اضافی است.
روابط این پدر و پسر، انقدر قوی است که به سختی میتوان مشابه آن را در دیگر بازیها و حتی مدیاهای دیگر دید. شاید شما این دو را با الی و جول و لوگان و ایکس ۲۳ مقایسه کنید، اما از نظر من، روابط این دو پیچیدهتر از این حرفا است. آنها دائما با هم درگیر میشوند، دائما نسبت به هم احساساتی میشوند و همیشه هوای یکدیگر را دارند. اما شیمی بین آنها، کریتوس و آترئوس را به شکل باورپذیری نسبت به سایر هم نوعهای خود متفاوت کرده است.
علاوه بر این دو، کاراکترهای جذاب دیگری وجود دارند که قطعا دوستشان خواهید داشت. از جادوگر مرموز جنگل بگیرید که رفته رفته هویتش برایتان معلوم خواهد شد، تا میمیر، داناترین شخص دنیای نورس که دیالوگهای فوقالعاده آن به تنهایی توانسته یکی از جذابیتهای این اثر را خلق کند. حتی وجود بزرگترین غول دنیای نورس، حضور مار عظیمالجثه میدگارد، صدا پردازی فوقالعاده عجیب و غریب آن، شما را اسیر خود خواهد کرد و دوست دارید هربار که شده با دقت تمام به صدایش گوش کنید. دو شخص مهم دیگر بازی، بروک و سیندری، دو دورف بسیار دوس داشتنی و بامزه بازی هستند که هر بار به آنها میرسید، دوست دارید فقط به رفتارهای آنها توجه و به حرفهایشان گوش کنید. این مورد برای تمامی شخصیتهای منفی موجود در بازی هم صادق است و حتی یک نفر هم در بازی پیدا نمیکنید که نتوان به راحتی با او ارتباط برقرار کرد.
از شخصیتهای منفی گفتم، باید به خاطر داشته باشید که دیگر همانند گذشته قرار نیست تمام خدایان نورس روی سر کریتوس بریزند. داستان بازی به گونهای پیش میرود که انگار یک پیشدرآمد برای یک ماجراجویی بسیار عظیمتر برای بازیهای آینده است. تعداد خدایانی که با آنها به عنوان دشمن رو به رو میشوید کم هستند، خیلی خیلی کم، آنقدر کم که خود من هم انتظارش را نداشتم. از طرفی دیگر دشمنان ریز درشت بازی هم هر کدام جزییات دقیق خودشان را دارند. دراگرها، الفهای سیاه، غولها و ترولها هر کدام ویژگیهای منحصر به فرد خود را دارند. دشمنان بازی رفته رفته متنوع میشوند، اما راستش را بخواهید، منی که شیفته دنیای نورس هستم، از تنوع دشمنان چندان شگفتزده نشدم. استودیو سانتا مونیکا دشمنان خیلی متنوعی را نسبت به گذشته خلق نکرده است اما نه در حدی که بخواهم از آن نامید شود. این موضوع به آن شدت ناامید کننده نیست، اما در دنیای جادویی نورس انتظار بیشتری در این زمینه داشتم. سانتا مونیکا برای ایجاد تنوع بین دشمنان بازی، مثلا سعی کرده دراگرها را با چند مدل طراحی مختلف و اضافه کردن یک سری المان مثل یخ یا آتش به آنها، متنوع کند. این موارد در مورد غولها و ترولها هم صادق است. آنها از نظر ظاهر شاید تفاوت داشته باشند، شاید به شکلهای متفاوتی به شما حمله کنند، اما نوع مبارزه با آنها و حتی کشتن نهایی آنها، همه با توجه به نژادشان به یک شکل است و تنوعی در این زمینه مشاهده نخواهید کرد.
اما این حرف به این معنا نیست که نبردها هیجانانگیز نیستند. بر عکس، شدیدا در این زمینه کیف میکنید!
سلاح اصلی کریتوس این بار نه زنجیرهای قفل شده به دستش، بلکه یک تبر است که به همانند چکش «تور» قابلیت بازگشت به دستان کریتوس بعد از پرتاب را دارد؛ باید گفت این بازگشت هیچ گاه برایتان تکراری نخواهد شد! این سلاح به همراه دوربین جدید، باعث نزدیکتر شدن مبارزات گشته و در عین حال باید برای از پای درآوردن دشمنان با استراتژی خاصی پیش بروید. دشمنان حاضر در صحنه همانند گذشته پرشمار نیستند اما هرکدام از آنها میتوانند در یک لحظه از غفلت شما استفاده کرده و کریتوس را از پای دربیاورند. با این توضیحات باید متوجه شباهت آن به سری سولز شده باشید که اتفاقا چیزی است که حتی کارگردان بازی به آن اشاره کرده بود. اما اینگونه برداشت نکنید که گیمپلی یک تقلید ساده و کورکورانه از این سری است. سیستمی که در این بازی گنجانده شده چیزی فراتر از یک گیم پلی ساده دفاع و حمله است. تعداد کمبوهای بسیار بالا که به واسطه سپر، قابلیتهای تبر «لوایتن» و دستهای خالی کریتوس (در هنگامی که تبر را بر سر یک دشمن نگون بخت پرتاب کردهاید) و ترکیبی که از این سه بوجود آمده باعث شده تا تقریبا هر فردی گیمپلی منحصربهفرد خود را پیش بگیرد که یکی از اهداف تیم سازنده بازی بود. در عین حال بدست آوردن زرههای مختلف با تعداد بالا که هرکدام قابلیت خاص خود را دارند، در کنار شخصی سازی آنها به واسطه سنگهایی که در طول بازی بدست خواهید آورد، کریتوس متفاوتی از کریتوس دوستتان را برایتان به ارمغان خواهد آورد. سیستم ارتقای قابلیتهای تبر و تکتک قطعات زره و حتی جادوهای کریتوس و آتریوس را نیز به این توضیحات اضافه کنید تا به عمق سیستم شخصی سازی پی ببرید. به بحث تغییر دوربین که بازگردیم، باید گفت این دوربین به هیچ وجه دست و پای بازیکن را نبسته و اتفاقا هیجان خاصی را به مبارزات اضافه کرده است؛ اما نباید از حملاتی که از پشت سرتان به شما میشود غافل شوید!
درجه سختی بازی حتی برروی درجه معمولی، در ابتدا میتواند شما را با چالش مواجه سازد و این امر به شما یادآور میشود که با دنیای بیرحم و جدیای طرف هستید! دیگر همانند گذشته نباید دل به دریا زده و با فشار دکمههای مختلف راه خود را از بین دشمنان باز کنید. این بار باید فکر کنید و در مواقعی که احساس خطر میکنید، عقبنشینی کرده و با درایت بیشتری به مقابله با دشمنان بپردازید.
به دنیای جهان باز بازی که بازگردیم، شاهد یکی از قدرتمندترین طراحیها و گرافیکها از تمامی جهات، بصری، تکنینی و هنری خواهیم بود. سانتامونیکا بار دیگر با طراحی قدرتمند طراحان خود به همگان اثبات کرد که رقیب قدری برای دیگر استودیوهای حال حاضر است. ایجاد یک گرافیک بسیار واقعی و پرجزییات در بطن یک دنیای فانتزی، و طراحیهای خارقالعاده هنری چیزهایی هستند که هیچگاه فراموش نخواهید کرد و تا پایان بازی و با هر قدمی که در یک محیط جدید میگذارید، این دنیا شما را انگشت به دهان خواهد گذاشت! به شخصه هنوز هم از قدم زدن در اطراف خانه یکی از کاراکترهای بازی سیر نشدهام و فکر هم نمیکنم هیچ گاه این امر محقق شود!
از محیطهای برفی و سنگی و جنگلهای انبوه و دریاچهها و مردابهای مرده و غارهای داخل کوه گرفته تا معماریهای خاص به سبک وایکینگها و در داخل ساختمانها، ویترینی از بهترین و زیباترین لحظات را برایتان به ارمغان خواهند آورد. نورپردازی خارقالعاده و اعجاب انگیز را نیز به این کلکسیون اضافه کنید تا با یک شاهکار هنری بیرقیب روبهرو شوید. حالا با تمامی این توضیحات اگر به شما بگوییم سرزمین «میدگارد» تنها جایی نیست که در آن به گشت وگذار خواهید پرداخت و سرزمینهای دیگری نیز در بازی وجود دارند، واکنشتان جالب به نظر خواهد رسید!
اما یکی از نکات منفی بازی که از اول تا اخر ماجراجویی کریتوس در نبردها به چشم میخورد، دوربین بازی است. دوربین بازی که حالا روی شانههای کریتوس قرار دارد، به خودی خود بد نیست و خیلی هم خوب کار شده است، اما در مبارزات، مخصوصا روی درجه سختیهای بالا و مخصوصا در هنگام مبارزه با دشمنان بزرگ و مواقع شلوغ، این ایراد به God of War وارد است و میتوانست در این زمینه بهتر عمل کند. ایراد دوربین بازی، به آن شدتی نیست که بتواند لطمهای به اتفاقات بازی یا صحنههای سینمایی وارد کند، اما در هنگام صحنههای اکشن و مبارزات، به اندازه دیگر المانهای بازی به حد کمال نرسیده است. وقتی با یک غول مبارزه میکنید، حرکت دوربین در حدی روان نیست که بتوان کاملا بر همه چیز مسلط بود. همچنین اگر تعداد دشمنان بیشتر شود، سیستم قفل روی دشمنان و تعویض هدف چندان عملکرد قابل قبولی ندارد. البته حرف من روی ندیدن دشمنان نیست، اتفاقا بازی به کمک چند روش توانسته شما را از اطرافتان آگاه کند. یکی از این روشها قرار دادن فلشهایی است که به شما میگویند دشمنها کجا قرار دارند و در چه زمانی قصد حمله دارند که خب با سیستم جاخالی خوب و البته سنگین بازی میتوان از موقعیت خلاص شد. اما روش جالب بعدی، کمکهای آتروئوس و میمیر است. آنها خیلی خوب و واضح شما را از دشمنانی که به سمتتان میآیند آگاه میکنند که البته یکی از نکات جذاب بازی هم به شمار میرود. اما به طور کلی، دوربین بازی با اینکه خوب کار شده، اما در بعضی شرایط نبردها، نقصهایی از خودش نشان میدهد که چندان برای شرایط سخت مبارزهها جالب و روان عمل نمیکند.
این ضعف را که کنار بگذاریم، دوربین بازی در ایجاد صحنههای سینمایی و طی کردن ماجراجویی کریتوس و آترئوس، فوقالعاده عمل میکند. طی کردن این ماجراجویی با سیستم فیلمبرداری تک شات، تاثیر فوقالعاده مثبتی در روند بازی و هیجانهایی که به وجود میآورد گذاشته است. اما شگفتانگیزتر از همه، گرافیک بینقص بازی چه از نظر بصری و چه از نظر فنی است. بازی شما را در دنیای نورسی قرار میدهد که هر گوشه آن حال و هوای خاص خود را دارد. جنگلهای سرد و خشک میدگارد، سرزمینهای برفی، گوشهای از دنیای مرموزش که پوشیده از برگها و گلهایی با رنگهای گرم و مسحور کننده است و برخی مکانهای دیگر که باید خودتان تجربهشان کنید، همه و همه فوقالعاده هستند و حسی تکراری به شما دست نخواهد داد. این بازی روی کنسول پلیاستیشن 4 معمولی بررسی شد و میتوانم به شما اطمینان دهم، حتی روی یک تلویزیون 4K با این کنسول میتوانید بهترین تجربه خلق شده از نظر گرافیکی را در نسل هشتم تجربه کنید. تقریبا میتوان گفت اثری با چنین کیفیت بصری و فنی نمیتوانید روی این کنسول پیدا کنید. تک تک جزییات بازی، از نورپردازیهای شگفتانگیز بگیرید تا بافتهای انواع و اقسام اجسام، به بهترین شکل ممکن طراحی و در بازی اجرا شدهاند. حتی شخصیتهای بازی، از عضلههای کریتوس بگیرید تا چهره جادوگر جنگل و رفتارهای سیندری، همه و همه شما را به خود خیره خواهند کرد. این God of War آن هم روی یک کنسول پلیاستیشن 4 معمولی، به من ثابت کرد که نسل هشتم میتواند حالا حالاها ادامه داشته باشد. البته بازی روی این کنسول در برخی مراحل آن هم به تعداد محدود، افت فریمهای محسوسی داشت اما هیچ کدام از آنها تاثیری منفی روی بازی نگذاشتهاند و تعدادشان آنقدر کم است که نیازی به اشاره بیشتر نباشد.
چیزی که این داستان فوقالعاده را به جایگاه عالی رسانده، طراحی مراحل استادانهای است که حتی یک لحظه هم دلتان نمیخواهد دست از ماجراجویی بردارید و کریتوس و آترئوس را برای لحظهای رها کنید. اوایل بازی همه چیز آرام است، کریتوس آرام است و آترئوس به عنوان یک پسر ناپخته و خام ممکن است شما را ناامید کند. اما کمی که صبر کنید، با اولین باس بازی، با اولین نبرد جدی در بازی، آنقدر آدرنالین بدنتان به جنب و جوش درمیآید، آنقدر ضربان قلبتان تند میشود و آنقدر ذهنتان را درگیر خودش میکند که خشک و مبهوت ماندن یکی از چندین بلایی است که سرتان میآید!
از ابتدای معرفی این عنوان تا زمان انتشار آن نگرانیهای زیادی پیرامون آینده سری در بین طرفداران وجود داشت. نگرانیهایی که البته با وجود کوری بارلوگ، کارگردان سرشناس شماره دوم در سری قبل را تا حدودی فروکش میکرد. شاید یکی از دلایل این نگرانیها پنهان کاری به شدت پرقدرت خود استودیوی سانتامونیکا بود که هیچ تمایلی به نمایشهای متعدد از بازی نداشتند و اگر پافشاری سونی نبود شاید همان تعداد اندک نمایش هم نمیدیدیم! اما باید گفت نتیجه کار چیزی فراتر از باورها بود و همه مخاطبین با یک سوپریز شاهکار مواجه شدند. شاید کسی حتی فکرش را نمیکرد که این بازی به واسطه جهان باز شدن حتی دارای یک نقشه باشد! در طرف دیگر مدت زمان حداقل 50 ساعته برای تکمیل بازی به یکی از برگ برندههای این عنوان تبدیل گشت و در دورانی که عناوین تک نفره روزبهروز یا کوتاهتر شده یا به فراموشی سپرده میشوند، این بازی خط بطلانی بر تمامی تفکراتی کشید که اعتقاد دارند عناوین تک نفره به پایان خط رسیدهاند!
داستان زیبا و پرکشش این بازی در کنار گیمپلی بسیار جذاب و مدرنیته شده، گرافیک هنری و تکنیکی، صداگذاری و صداپیشگیهای بینقص، همگی این عنوان را به یک اثر هنری و به یاد ماندنی تبدیل کردند. همراه بودن در هر ثانیه با کریتوسی که در گذشته به کشتن خدایان یونان مشغول بود، اما اکنون گاها حتی نمیداند چگونه به تربیت فرزند خود بپردازد، بیش از هر زمان دیگری شما را به این کاراکتر نزدیک خواهد کرد. به شخصه خوشحالم که استودیو ریسک تغییر کلی بازی و دور شدن از کلیشهای که شش شماره تکرار شده بود را برگردن گرفت تا اکنون شاهد این عنوان باشیم. از طرف دیگر این کار باعث شد تا از همین امروز بیصبرانه منتظر شماره بعدی از سری جدید باشیم تا ببینیم داستان این بار به کجا پپش خواهد رفت. مخصوصا بعد از دیدن پایان شکه کننده بازی، از همین امروز صبرها لبریز خواهند شد!
ثبت ديدگاه